داستان و مطلب های متفاوت

( بازیافت - محیط زیست )همه ما روزانه به انداره 820 گرم زباله در حالت های معمولی استفاده می کنیمما همه این زباله ها را به 3 گروه : زباله های (تر) - (خشک) - و (خطرناک) تقسیم می کنیم. گروه  (تر)  گروهی است که مواردی همچون : پوست میوه ها - تفاله های چای - باقی مانده غذا ها و سبزیجات در آن قرار می گیرد زباله های تر سه ویژگی مهم دارند1: تجزیه می شوند   2: بوی بدی دارند   3: باعث به وجود آمدن شیلا یا همان آب کثیفی که بخاطر زباله ها در ته سطل آشغال به وجود آمده است می شود امروزه برای نابود کردن یا تجزیه کردن زباله ها از تراشه استفاده می کند تا از زبالهکود گیاهی یا کود کمپست به وجود آورند و  اینکه : تراشه به گودال های بزرگی گفته می شود  که زباله ها را در آن می ریزند و بر روی آن خاک می پاشند تا تجزیهشوند و به انواع کود تبدیل شود.  در بعضی از حالت ها نیز از کرم های درون زمیناستفاده می کنند و کرم ها با خوردن زباله ها و دفن کردن آنان از  طریف مدفوع کردن آن کودی به نام ورمی کمپوست به وجود می آورند که نسبت به دیگر کود ها با کیفیت تر است.( زباله های خشک )زباله های خشک گروه هایی هستند که مواردی همچون : کاغذ و مقوا - پلاستیک- بطری های یک بار مصرف - فلزات - شیشه - نان خشک و نایلون در آن قرار دارنددر گروه زباله های خش داستان و مطلب های متفاوت ...

زندگی نامه بیدل دهلویمیرزاعبدالقادر بیدل‌دهلوی در ۱۰۵۴ در عظیم آباد هند (پتنه) چشم به جهان گشود.او ابتدا «رمزی» تخلص می‌کرد اما به «بیدل» تغییر تخلص داد.نیاکان او از از ترکان جغتائی ارلاس بدخشان بودند.پدرش را که از صوفیان قادری بود در پنج سالگی از دست داد و میرزا قلندر،عمویش که مردی جوان و فاضل بود، سرپرستی وی را به عهده گرفت.میرزا قلندر،در نوجوانی بیدل را به دایی او، میرزاظریف که مردی روحانی و محقق بود سپرد. میرزاظریف در تکوین شخصیت عرفانی و ادبی بیدل تأثیری بسزا داشت.بیدل در سال ۱۰۷۱ شاه قاسم هواللهی را به استادی انتخاب و سپس در ۱۰۷۵ به خدمت شاه کابلی که از عارفان بزرگ آن زمان بود، رسید.او در سال ۱۰۷۹ ه‍. ق. بخدمت محی‌الدین محمد، ششمین امپراتور گورکانی هند درآمد.وی در چهارم صفر ۱۱۳۳ هجری قمری در دهلی درگذشت.زندگی محروم تکرارست و بسچون شرر این جلوه یک بارست و بساز عدم جویید صبح ای عاقلانعالمی اینجا شب تارست و بساز ضعیفی بر رخ تصویر مارنگ اگر گل می‌کند بارست و بسغفلت ما پردهٔ بیگانگی‌ستمحرمان را غیر هم بارست و بسکیست تا فهمد زبان عجز ماناله اینجا نبض بیمارست و بسنیست آفاق از دل سنگین تهیهرکجا رفتیم کهسارست و بساز شکست شیشهٔ دلها مپرسششجهت یک نیشتر زارست و بسدر تحیر لذت دیدار کودیدهٔ آیینه بیدارست و بساختلاط خلق نبود بی‌گزندبزم صحبت حلقهٔ مارست و بسچون حباب از شیخی زاهد مپرساین داستان و مطلب های متفاوت ...